اقسام اموال در حقوق امامیه:
اموال كلمه ایست عربى و جمع مال میباشد. مال در اصطلاح حقوقى بچیزى گفته میشود كه بتواند مورد دادوستد قرار گیرد و از نظر اقتصادى ارزش مبادله را داشته باشد.
اموال باقسام زیر منقسم میشود:
اموال مادى و اموال غیر مادى:
تقسیم مزبور را قانون مدنى فرانسه بیان نموده و آن از حقوق رومى اقتباس شده است.
اموال مادى اموالى هستند كه میتوان آنها را لمس نمود مانند: میز، صندلى خانه. اموال غیر مادى اموالى هستند كه وجود مادى در خارج ندارد، ولى جامعه وجود آن را اعتبار نموده و قانون هم آن را شناخته است مانند حق تألیف، حق تصنیف، حق اختراع.
حقوقیین دائرۀ اموال غیر مادى را توسعه داده و هر نوع حق مالى را از افراد آن دانستهاند، بنابراین كلیۀ حقوق عینى (غیر از حق مالكیت) مانند حق ارتفاق، حق انتفاع و همچنین حق دینى (طلب) از اموال غیر مادى بشمار میرود. چنانكه از تعریف بالا معلوم گردید اموال اشیائى هستند كه داراى ارزش مبادله باشند و هرگاه داراى ارزش مزبور نباشند مانند: هوا، روشنائى روز از اموال بشمار نمىروند. بنابراین مالیت اشیاء بسته بوضعیت اقتصادى آنها است اگر چه داراى مالكى هم نباشد. نداشتن مالك در اموال مادى امكانپذیر است مانند مباحات (اراضى موات و مروارید در دریا) ولى در اموال غیر مادى مانند حق عینى (غیر از مالكیت) چون تصور حق بدون تصور صاحب حق ممكن نیست، مادام كه بدون صاحب باشد در ردیف اموال بشمار نمیآید. همچنین است در مورد حق دینى، كه بدون وجود دائن كه صاحب حق میباشد و مدیون كه مكلف بانجام تعهد است، حق دینى متصور نیست.
بعضى از حقوقیین فرانسه بر آنند كه اشیاء بخودى خود اگر چه قابلیت دادوستد را داشته باشند اموال نامیده نمیشوند، بلكه باید موضوع حق قرار گیرند تا اموال بر آنها صدق كند، خواه مستقیم مانند حقوق عینى و خواه غیر مستقیم مانند حقوق دینى كه موجب بدست آوردن حقوق عینى مىگردد.
حق مالكیت چون كاملترین حق عینى است و تمامى منافع اقتصادى مال را در بر دارد با موضوع خود كه ملك باشد در عرف یكى شناخته میشود، بطورى كه مالك اسب و خانه میگوید: اسب من و خانۀ من بجاى آنكه بگوید من داراى حق مالكیت بر اسب و خانه هستم و بدین جهت حقوقیین رومى و همچنین حقوقیین جدید در تقسیمات مال، حق مالكیت را در ردیف اموال غیر مادى بشمار نیاوردهاند با آنكه حق مالكیت از اموال غیر مادى میباشد، ولى حقوق عینى دیگر مانند: حق انتفاع و حق ارتفاق كه شامل تمامى منافع اقتصادى مال مورد حق نمیشود، در نظر عرف با مال مورد حق یكى شناخته نشده و اشتباه نمیگردد، مثلا صاحب حق ارتفاق در خانه نمیگوید خانۀ من بلكه میگوید: من در خانۀ فلان حق ارتفاق دارم، و همچنین است حق دینى، یعنى در نظر عرف با مال مورد آن كه در صورت ایفاء تعهد بعداً حاصل میشود یكى شناخته نشده است.
تقسیم اموال بمادى و غیر مادى اكنون داراى اثر علمى نیست و بدین جهت قانون مدنى ایران از آن نامى نبرده است، ولى بالعكس در حقوق رومى كه اموال مادى فقط قابلیت تصرف را داشته و بوسیلۀ قبض و اقباض Tradition قابل تملك بوده، تقسیم اموال بمادى و غیر مادى بعمل آمده است.
اموال مثلى و قیمى:
قانون مدنى در موارد عدیده مخصوصاً در مبحث غصب و تسبیب و اتلاف كلمۀ مثلى و قیمى را استعمال كرده است و بدین جهت در مادۀ 950 آن دو اصطلاح را تعریف نموده و میگوید: «مثلى كه در این قانون ذكر شده عبارت از مالى است كه اشباه و نظائر آن نوعاً زیاد و شایع باشد، مانند حبوبات و نحو آن و قیمى مقابل آن است و مع ذلك تشخیص این معنى با عرف میباشد» تقسیمات فرعى دیگرى نیز در قانون مدنى مشاهده میشود، مانند اعیان و منافع، اموالى كه با انتفاع از آن عین باقى میماند و اموالى كه با انتفاع از آن عین باقى نمیماند كه دانستن معناى هر یك لازم میباشد.
اعیان و منافع:
اعیان و آن: اموال مادیست كه در خارج موجود میباشد و بوسیلۀ حس لامسه میتوان آنها را لمس نمود مانند: خانه، باغ و امثال آن.
منافع و آن: چیزیست كه از اعیان استفاده و بتدریج حاصل میگردد و مستقیما قابل لمس نمیباشد، اگر چه ممكن است در مواردى بصورت اعیان درآید مانند: نمائات و ثمره و نتاج حیوانات.
تقسیم مزبور در مورد بیع و اجاره بكار میرود، چه بیع تملیك عین است و اجاره تملیك منفعت.
اقسام اموال در حقوق امامیه:
اموال كلمه ایست عربى و جمع مال میباشد. مال در اصطلاح حقوقى بچیزى گفته میشود كه بتواند مورد دادوستد قرار گیرد و از نظر اقتصادى ارزش مبادله را داشته باشد.
اموال باقسام زیر منقسم میشود:
اموال مادى و اموال غیر مادى:
تقسیم مزبور را قانون مدنى فرانسه بیان نموده و آن از حقوق رومى اقتباس شده است.
اموال مادى اموالى هستند كه میتوان آنها را لمس نمود مانند: میز، صندلى خانه. اموال غیر مادى اموالى هستند كه وجود مادى در خارج ندارد، ولى جامعه وجود آن را اعتبار نموده و قانون هم آن را شناخته است مانند حق تألیف، حق تصنیف، حق اختراع.
حقوقیین دائرۀ اموال غیر مادى را توسعه داده و هر نوع حق مالى را از افراد آن دانستهاند، بنابراین كلیۀ حقوق عینى (غیر از حق مالكیت) مانند حق ارتفاق، حق انتفاع و همچنین حق دینى (طلب) از اموال غیر مادى بشمار میرود. چنانكه از تعریف بالا معلوم گردید اموال اشیائى هستند كه داراى ارزش مبادله باشند و هرگاه داراى ارزش مزبور نباشند مانند: هوا، روشنائى روز از اموال بشمار نمىروند. بنابراین مالیت اشیاء بسته بوضعیت اقتصادى آنها است اگر چه داراى مالكى هم نباشد. نداشتن مالك در اموال مادى امكانپذیر است مانند مباحات (اراضى موات و مروارید در دریا) ولى در اموال غیر مادى مانند حق عینى (غیر از مالكیت) چون تصور حق بدون تصور صاحب حق ممكن نیست، مادام كه بدون صاحب باشد در ردیف اموال بشمار نمیآید. همچنین است در مورد حق دینى، كه بدون وجود دائن كه صاحب حق میباشد و مدیون كه مكلف بانجام تعهد است، حق دینى متصور نیست.
بعضى از حقوقیین فرانسه بر آنند كه اشیاء بخودى خود اگر چه قابلیت دادوستد را داشته باشند اموال نامیده نمیشوند، بلكه باید موضوع حق قرار گیرند تا اموال بر آنها صدق كند، خواه مستقیم مانند حقوق عینى و خواه غیر مستقیم مانند حقوق دینى كه موجب بدست آوردن حقوق عینى مىگردد.
حق مالكیت چون كاملترین حق عینى است و تمامى منافع اقتصادى مال را در بر دارد با موضوع خود كه ملك باشد در عرف یكى شناخته میشود، بطورى كه مالك اسب و خانه میگوید: اسب من و خانۀ من بجاى آنكه بگوید من داراى حق مالكیت بر اسب و خانه هستم و بدین جهت حقوقیین رومى و همچنین حقوقیین جدید در تقسیمات مال، حق مالكیت را در ردیف اموال غیر مادى بشمار نیاوردهاند با آنكه حق مالكیت از اموال غیر مادى میباشد، ولى حقوق عینى دیگر مانند: حق انتفاع و حق ارتفاق كه شامل تمامى منافع اقتصادى مال مورد حق نمیشود، در نظر عرف با مال مورد حق یكى شناخته نشده و اشتباه نمیگردد، مثلا صاحب حق ارتفاق در خانه نمیگوید خانۀ من بلكه میگوید: من در خانۀ فلان حق ارتفاق دارم، و همچنین است حق دینى، یعنى در نظر عرف با مال مورد آن كه در صورت ایفاء تعهد بعداً حاصل میشود یكى شناخته نشده است.
تقسیم اموال بمادى و غیر مادى اكنون داراى اثر علمى نیست و بدین جهت قانون مدنى ایران از آن نامى نبرده است، ولى بالعكس در حقوق رومى كه اموال مادى فقط قابلیت تصرف را داشته و بوسیلۀ قبض و اقباض Tradition قابل تملك بوده، تقسیم اموال بمادى و غیر مادى بعمل آمده است.
اموال مثلى و قیمى:
قانون مدنى در موارد عدیده مخصوصاً در مبحث غصب و تسبیب و اتلاف كلمۀ مثلى و قیمى را استعمال كرده است و بدین جهت در مادۀ 950 آن دو اصطلاح را تعریف نموده و میگوید: «مثلى كه در این قانون ذكر شده عبارت از مالى است كه اشباه و نظائر آن نوعاً زیاد و شایع باشد، مانند حبوبات و نحو آن و قیمى مقابل آن است و مع ذلك تشخیص این معنى با عرف میباشد» تقسیمات فرعى دیگرى نیز در قانون مدنى مشاهده میشود، مانند اعیان و منافع، اموالى كه با انتفاع از آن عین باقى میماند و اموالى كه با انتفاع از آن عین باقى نمیماند كه دانستن معناى هر یك لازم میباشد.
اعیان و منافع:
اعیان و آن: اموال مادیست كه در خارج موجود میباشد و بوسیلۀ حس لامسه میتوان آنها را لمس نمود مانند: خانه، باغ و امثال آن.
منافع و آن: چیزیست كه از اعیان استفاده و بتدریج حاصل میگردد و مستقیما قابل لمس نمیباشد، اگر چه ممكن است در مواردى بصورت اعیان درآید مانند: نمائات و ثمره و نتاج حیوانات.
تقسیم مزبور در مورد بیع و اجاره بكار میرود، چه بیع تملیك عین است و اجاره تملیك منفعت.
اقسام اموال در حقوق امامیه:
اموال كلمه ایست عربى و جمع مال میباشد. مال در اصطلاح حقوقى بچیزى گفته میشود كه بتواند مورد دادوستد قرار گیرد و از نظر اقتصادى ارزش مبادله را داشته باشد.
اموال باقسام زیر منقسم میشود:
اموال مادى و اموال غیر مادى:
تقسیم مزبور را قانون مدنى فرانسه بیان نموده و آن از حقوق رومى اقتباس شده است.
اموال مادى اموالى هستند كه میتوان آنها را لمس نمود مانند: میز، صندلى خانه. اموال غیر مادى اموالى هستند كه وجود مادى در خارج ندارد، ولى جامعه وجود آن را اعتبار نموده و قانون هم آن را شناخته است مانند حق تألیف، حق تصنیف، حق اختراع.
حقوقیین دائرۀ اموال غیر مادى را توسعه داده و هر نوع حق مالى را از افراد آن دانستهاند، بنابراین كلیۀ حقوق عینى (غیر از حق مالكیت) مانند حق ارتفاق، حق انتفاع و همچنین حق دینى (طلب) از اموال غیر مادى بشمار میرود. چنانكه از تعریف بالا معلوم گردید اموال اشیائى هستند كه داراى ارزش مبادله باشند و هرگاه داراى ارزش مزبور نباشند مانند: هوا، روشنائى روز از اموال بشمار نمىروند. بنابراین مالیت اشیاء بسته بوضعیت اقتصادى آنها است اگر چه داراى مالكى هم نباشد. نداشتن مالك در اموال مادى امكانپذیر است مانند مباحات (اراضى موات و مروارید در دریا) ولى در اموال غیر مادى مانند حق عینى (غیر از مالكیت) چون تصور حق بدون تصور صاحب حق ممكن نیست، مادام كه بدون صاحب باشد در ردیف اموال بشمار نمیآید. همچنین است در مورد حق دینى، كه بدون وجود دائن كه صاحب حق میباشد و مدیون كه مكلف بانجام تعهد است، حق دینى متصور نیست.
بعضى از حقوقیین فرانسه بر آنند كه اشیاء بخودى خود اگر چه قابلیت دادوستد را داشته باشند اموال نامیده نمیشوند، بلكه باید موضوع حق قرار گیرند تا اموال بر آنها صدق كند، خواه مستقیم مانند حقوق عینى و خواه غیر مستقیم مانند حقوق دینى كه موجب بدست آوردن حقوق عینى مىگردد.
حق مالكیت چون كاملترین حق عینى است و تمامى منافع اقتصادى مال را در بر دارد با موضوع خود كه ملك باشد در عرف یكى شناخته میشود، بطورى كه مالك اسب و خانه میگوید: اسب من و خانۀ من بجاى آنكه بگوید من داراى حق مالكیت بر اسب و خانه هستم و بدین جهت حقوقیین رومى و همچنین حقوقیین جدید در تقسیمات مال، حق مالكیت را در ردیف اموال غیر مادى بشمار نیاوردهاند با آنكه حق مالكیت از اموال غیر مادى میباشد، ولى حقوق عینى دیگر مانند: حق انتفاع و حق ارتفاق كه شامل تمامى منافع اقتصادى مال مورد حق نمیشود، در نظر عرف با مال مورد حق یكى شناخته نشده و اشتباه نمیگردد، مثلا صاحب حق ارتفاق در خانه نمیگوید خانۀ من بلكه میگوید: من در خانۀ فلان حق ارتفاق دارم، و همچنین است حق دینى، یعنى در نظر عرف با مال مورد آن كه در صورت ایفاء تعهد بعداً حاصل میشود یكى شناخته نشده است.
تقسیم اموال بمادى و غیر مادى اكنون داراى اثر علمى نیست و بدین جهت قانون مدنى ایران از آن نامى نبرده است، ولى بالعكس در حقوق رومى كه اموال مادى فقط قابلیت تصرف را داشته و بوسیلۀ قبض و اقباض Tradition قابل تملك بوده، تقسیم اموال بمادى و غیر مادى بعمل آمده است.
اموال مثلى و قیمى:
قانون مدنى در موارد عدیده مخصوصاً در مبحث غصب و تسبیب و اتلاف كلمۀ مثلى و قیمى را استعمال كرده است و بدین جهت در مادۀ 950 آن دو اصطلاح را تعریف نموده و میگوید: «مثلى كه در این قانون ذكر شده عبارت از مالى است كه اشباه و نظائر آن نوعاً زیاد و شایع باشد، مانند حبوبات و نحو آن و قیمى مقابل آن است و مع ذلك تشخیص این معنى با عرف میباشد» تقسیمات فرعى دیگرى نیز در قانون مدنى مشاهده میشود، مانند اعیان و منافع، اموالى كه با انتفاع از آن عین باقى میماند و اموالى كه با انتفاع از آن عین باقى نمیماند كه دانستن معناى هر یك لازم میباشد.
اعیان و منافع:
اعیان و آن: اموال مادیست كه در خارج موجود میباشد و بوسیلۀ حس لامسه میتوان آنها را لمس نمود مانند: خانه، باغ و امثال آن.
منافع و آن: چیزیست كه از اعیان استفاده و بتدریج حاصل میگردد و مستقیما قابل لمس نمیباشد، اگر چه ممكن است در مواردى بصورت اعیان درآید مانند: نمائات و ثمره و نتاج حیوانات.
تقسیم مزبور در مورد بیع و اجاره بكار میرود، چه بیع تملیك عین است و اجاره تملیك منفعت.